هزارتوُ

دریچه ایست بر هزار توی ذهنم

هزارتوُ

دریچه ایست بر هزار توی ذهنم

به جای مقدمه

سلام 

سالها پیش سالها بود که وبلاگ می نوشتم. بعد از سال ۸۸ از دنیای وبلاگ نویسی خداحافظی کردم و تا امروز دیگه سراغ وبلاگ نویسی نرفتم. 

شاید چون ترجیح می دادم که وقتی گوشی برای شنیدن نیست حرف نزنم. 

چرخی توی محیطهای اجتماعی مجازی زدم. دوستانی پیدا کردم که برخی از آنها به دل نشستند و برخی دل شکستند. اما من آنجا هم ماندگار نشدم.  

این بار دوباره می خواهم بنویسم. نه برای آنکه کسی بخواند فقط برای خودم می نویسم. از آنچه می بینم و آن گونه که می بینم و می اندیشم . 

حالا شاید تو هم خواندی ... 

این آغازیست که از اول می دانم تمام شدنی است. 

یا حق ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد