هزارتوُ

دریچه ایست بر هزار توی ذهنم

هزارتوُ

دریچه ایست بر هزار توی ذهنم

امام خمینی(قدس سره) و اسلام بدون مرز

تعیین حدود مرزهای جغرافیایی و سیاسی، تاریخی به بلندای تاریخ تشکیل اولین اجتماعات بشری دارد. در طول تاریخ صاحبان قلمروها یا به گسترش مرزهای خویش اندیشیده اند یا کوشیده اند تا آن را از خطر هجوم جهانگشایان حفظ کنند گوئی که مرزهای قرار دادی میان جوامع مختلف خطوی بوده اند که بخشی از هویت آنان را می ساخته است. از این روست که هجوم به مرزهای دیگر جوامع همواره برای مردمانی که به آن سرزمین و محدوده قلمروشان یا به عبارت دیگر به هویت جمعی خود عشق می ورزیده اند نامیمون و نا مطلوب بوده است.

این مرزهای مقبول و هویت پدیدار آمده از آن هرچند توانسته اند در برابر بسیاری از مداخلات انسانی در محدوده خود جلوگیری کنند اما هرگز نتوانسته اند موج برخواسته از اندیشه و تفکر را در خویش محدود کنند یا راه را بر ورود آن ببندند. سخنهای برخواسته از افکار صاحبان اندیشه چنان مرزهای جغرافیایی، نژادی، سیاسی و فرهنگی را در می نوردد و با مخاطبان تازه خویش در فرسنگها دورتر از خواستگاه طبیعی آن پیوند بر قرار می کند که گویا هرگز فاصله ای میان آنها نبوده است. نفوذ اندیشه های فلاسفه بزرگ یونان به ورای مرزهای جغرافیایی و ورود اندیشه های متفکران اسلامی به غرب و طرح گفتمان دانشمندان مغرب زمین در شرق همه و همه نمونه ای از این مرز ناپذیری است. در این میان سهم ادیان و مذاهب نیز بسیار قابل توجه است. چنان که پیام وتعالیم ادیان توحیدی هرگز به محدوده خاور میانه که مهد آنها بوده اند منحصر نشد و امروز شرق تا غرب عالم را تحت نفوذ خویش دارد.

اسلام نیز به عنوان آخرین پیام آسمانی اگر چه مرزهای جغرافیایی و سیاسی برخواسته از هویت جمعی انسانها را به عنوان یکی از قراردادهای عقلایی بشر محترم می داند اما برای پیام خویش مرزی نمی شناسد. حدود قلمرو تعالیم اسلامی به گستردگی حضور انسان است، هر جا انسان جستجوگری وجود دارد که تشنه حقیقت است مجال عرضه تعالیم اسلامی نیز هست.

اما به راستی چه نسبتی میان تعالیم اسلامی و مرزهای سیاسی، نژادی و فرهنگی وجود دارد؟ آیا انسان مخاطب اسلام تنها همان انسانی است که در قلمرو جغرافیایی، فرهنگی، نژادی یا زبانی مهد پیدایش آن  یعنی شبه جزیره عربستان زیست می کند؟ آیا ادعای گستردگی قلمرو تبلیغ پیام اسلام به معنای نفی وجود حاکمیت ملتها بر مرزهای سیاسی خویش است؟

این نوشته بر آن است تا برخی از این سؤالات را در اندیشه بنیانگذار بزرگترین حکومت مبتنی بر اسلام در قرن اخیر حضرت روح الله امام خمینی (س) به کندوکاو بنشیند.

  اسلام و مرزهای نژادی و اجتماعی

گر چه آخرین پیام آور وحی در منطقه جغرافیایی جزیرة العرب مبعوث شده و به زبان عربی تکلم می کرد و از تیره ای مستعرب، نژاد می برد اما تمامی مردمان را مخاطب خویش قرار داد بی آنکه آنها را در این مخاطبه به عرب و عجم (غیر عرب)، حجازی و غیر حجازی، فقیر و ثروتمند، برده و آزاد یا هر طبقه دیگر تقسیم کند. او صهیب رومی، سلمان فارسی و بلال حبشی را همان قدر مخاطب رهآورد آسمانی اش می دانست که علی بن ابیطالب (ع) و ابوذر غفاری و عمار یاسر را، و ابوجهل و ابوالهب را همانگونه به راه رستگاری دعوت می کرد که حمزه و جعفر بن ابیطالب را فرا می خواند. هر چند پاسخی که مخاطبان به ندای او می دانند متفاوت بود اما خطاب �

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد