سابقه حضور مطبوعات و روزنامه های امروزین در ایران به چیزی در حدود یکصد و هفتاد و شش سال پیش باز می گردد. زمانی که میرزا صالح شیرازی اولین روزنامه ایران به نام (کاغذ اخبار) را در محرم 1253ه.ق برابر با اردیبهشت سال 1216 ه.ش منتشر کرد. پس از آن روزنامه ای در ارومیه و سپس هفته نامه وقایع اتفاقیه زیر نظر میرزا تقی خان امیر کبیر در تهران منتشر شدند و بدینسان صنعت مطبوعات در ایران رو به فزونی و گسترش نهاد، تا جائی که در ایران معاصر ما روزنامه ها، هفته نامه ها، فصلنامه ها و سالنامه های منتشر شده در زمینه های مختلف و با پوشش مخاطبان متفاوت از مخاطبان عام تا متخصصان علوم و فنون گوناگون، از شمار پر تعدادی برخوردار است.
اهمیت و اثرگذاری مطبوعات در جهان معاصر آنقدر بدیهی است که هر نوع توضیحی در این زمینه تکرار مکررات و توضیح واضحات خواهد بود. نقش پر اهمیت مطبوعات در روزگار ما تنها منحصر به نشر خبرهای روزانه نیست بلکه انتقال اطلاعات در سطوح مختلف و گسترش و تنوع آگاهی هایی که از این طریق به جامعه ارائه می شود و اثرگذاری عمیق مطبوعات – به عنوان بزرگترین ابزار نظارت بر جوامع و حکومتها – بر روند تغییرات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جهان معاصر از دیگر مؤلفه هایی است که بر اهمیت مطبوعات در زندگی ما می افزاید. اگر بگوئیم که مطبوعات در روزگار ما به مثابه دانشگاهی بزرگ است که همه افراد جامعه را (مستقیم یا غیر مستقیم) در خویش می پرورد و به زندگی آنان سمت و سوی می دهد سخن گزاف نگفته ایم.
در جهان معاصر ما هیچ اندیشمند بزرگ و رهبر اجتماعی سترگی را نخواهید یافت که دل در گرو صلاح و سعادت انسان بسته باشد و از نقش و تأثیر مطبوعات در هدفی که پیش روی دارد غفلت ورزیده باشد، آنچه هست تفاوت نگاه و مبانی آنان در تعریفی است که از انسان و سعادت او ارائه می کنند؛ تعریفی که تبیین کننده بستر اندیشه نظری آنان و شکل دهنده سمت و سوی عملی ایشان خواهد بود.
امام خمینی(س) نه تنها به عنوان رهبری خبیر و بصیر که به عنوان یک عارف و اسلام شناس ژرف اندیش که می کوشد تا قواعد و اصول اسلامی را در عرصه اجتماع و متناسب با عناصر محوری زمان و مکان بازشناسی و اجرا کند، به مطبوعات توجهی ویژه مبذول داشته و با واقع نگری و جامع اندیشی، صلاح و فساد قلم را باز شناخته و مطبوعات را به مثابه ابزاری معرفی می کند که با حرکت در بستری از اندیشه توحیدی می توانند سبب وحدت و امنیت شده و بلکه مربی جامعه و هدایتگر آن به سوی سلامت و سعادت باشد و در عین حال می توانند با فاصله گرفتن از تعالیم توحیدی و اخلاق اسلامی و انسانی، قلم را به لوث شهوات و مطامع پست آلوده کنند یا بر درگاه صاحبان زر و زور و تزویر به مزدوری نشینند و رسالت خویش را در قربانگاه تهدید و تطمیع صاحبان قدرت و ثروت ذبح کنند و بدینسان جامعه بشر را به ورطه تباب و تباهی کشانند.
این نوشته بر آن است تا نگاهی مختصر به بایسته ها و نا بایسته های مطبوعات در نگاه آن رهبر یگانه داشته باشد.
قلم و آنچه از تراوش قلم به وجود می آید ابزاریست که انسان آن را برای نیل به مقصودی معیّن و وصول به مقصدی مشخص به کار می گیرد همانطور که نگاشتن نیز چون سایر افعال آدمی پس از در نظر گرفتن غایت و مقصودی روشن به وقوع می پیوندد. هیچ انسانی بی آنکه پیش از فعلش غایتی را متصور باشد کاری را انجام نمی دهد یا دست به سوی ابزار نمی برد. از این روست که در اندیشه حکیمان متأله و موحدان دین مدار، ارزش هر فعل یا ابزاری پیش و بیش از هر چیز وابسته به غایتی است که برای وصول به آن پدید آمده است. بنا بر این قلم و نگارش همچون سایر افعال و ابزار انسان، جهتی دو سویه دارند که فضیلت و ارزش آنها در مرتبه اول رهین غایت و مقصود فعل و در مرتبه دوم وابسته به حُسن روش آن است. چنان که غایت نیکو اقتضای فعلی ارزنده دارد و غایات ناشایست مقتضی کار نا پسند است و این غیر از حسن و قبح ذاتی افعال است که در اخلاق اسلامی از آن سخن رفته است.
بر اساس آنچه گذشت، امام خمینی(س) قلمی را واجد ارزش بر می شمارند که در پی مقاصد الهی و انسانی به کار گرفته شده باشد. از منظر امام نه تنها قلم بلکه همه ابزارهای ساخت بشر آنگاه که در مسیر تحقق اهداف الهی و انسانی به کار گرفته شوند ارزشی الهی پیدا می کنند و آنگاه که در اختیار اهداف شیطانی یا غیر انسانی قرار گیرد نه تنها از بی ارزش، بلکه ارزش سوز خواهد شد.
عمده آن جهت و غایاتى است که در افعال انسان و در آلاتى که انسان درست مىکند، و در علم و دانش و سایر چیزهایى که افعال انسان است، آن چیزی را که جهت مى دهد آن غایات است. آن چیزهایى است که برای آن چیز ها قلمها وجود پیدا کرده است، مسلسل ها وجود پیدا کرده است، علم و دانش وجود پیدا کرده است. اگر غایات و مقاصد و آن چیزهایى که برای او اینها وجود پیدا کرده است، الهی باشد، هم قلم و هم مسلسل و هم علم و دانش و هم هر عملى ارزش پیدا مىکنند؛ ارزش الهى. ارزش قلم به غایتى است که براى او قلم زده مى شود. ارزش مسلسل هم به غایتى است که براى او مسلسل کشیده مى شود. اگر این ارزش غایى نباشد و اگر آن مقصد، مقصد انسانی و الهى نباشد، نه مسلسل آلتى است که به درد بخورد و نه قلم. [صحیفه امام،ج13،ص 448 ]
از همین روست که ارزش قلم به ارزش نویسنده وابسته می شود و ارزش نویسنده به ارزش آنچه برای آن و در راه نیل به آن قلم می زند. نویسنده ای که برای خدا و در جهت رضای او و در خدمت تعالی و رشد آگاهی ها یا احقاق حقوق خلق خدا قلم می زند همواره به این حقیقت توجه دارد که همه چیز او در حضور خدای متعال است و حضرت حق نه تنها بر آشکار او که از سرّ ضمیرش نیز مطلّع است. از این رو در نگارش هر کلمه تقوای الهی را فرو گذار نمی کند. نه محتوای نگارشش با رضای خدای بزرگ در تعارض است و نه راهی که برای نقل آن محتوی بر می گزیند بر خلاف تعالیم وحیانی است. نوشته ای که از قلم چنین صاحب قلمی سر چشمه می گیرد جز راستی و حقیقت را بر نمی تابد و سر از بیدای ناراستی و کینه ورزی و ظلم در نمی آورد.
در اندیشه امام خمینی(س) صاحبان قلم نه تنها در مقاصد نوشته های خویش بلکه در انتخاب واژگان نیز پیش خدا مسئول هستند چه این که گاه یک واژه می تواند آتشی بر افروزد و بنیان های آرامش جامعه ای را بسوزاند و گاه واژه ای دیگر می تواند شعله های زبانه کشیده در دل یک اجتماع را فرو نشاند. هرگز چنین نیست که صاحبان قلم بتوانند به حُسن محتوای نوشته خویش دل خوش کنند و از کنار گزینش واژه ها و بارهای مختلف معنایی و اجتماعی آنها بی تفاوت بگذرند.
در نوشته هایتان توجه به خدا داشته باشید. بدانید که این قلم که در دست شماست در محضر خداست الآن و اگر هر کلمه اى نوشته بشود بعد سؤال مى شود چرا این کلمه نوشته شده؟ اگر به جاى این کلمه بشود یک کلمه خوبتر نوشت از شما سؤال مىکنند چرا کلمه زشت نوشتید؟ [صحیفه امام،ج13،ص482 ]
جامعه بشری مرهون اندیشوران و خردمندانی است که به هماره به رشد و تعالی همه جانبه او اندیشه و سرمایه عمرشان را در این راه هزینه کرده اند. انسان شناسانی که ظرفیت وسیع انسان را به درستی شناخته و با تمام توان در پی فعلیت بخشیدن به آن بوده اند. از نگاه دین مبین اسلام انبیاء الهی از زمره برترین انسانهایی بوده اند که به امر خدای متعال در مسیر رشد و تعالی بشر کوشیده اند و در این راه از هیچ ایثار و جهادی فروگذار نکرده اند و عالمان و اندیشوران بزرگی که در حقیقت وارثان طریق روشن انبیاء و رهپویان صدیق ایشانند، در پرتو اندیشه توحیدی و تعالیم پیام آوران الهی، سودای تعالی بشر و دستیابی او به سعادت هر دو جهان را در دل پرورانده اند چرا که به نیکی دریافته اند یگانه عاملی که می تواند ظرفیتهای بالقوه انسان را در طریق تکیه زدن به مقام شامخ «خلیفة اللّهی» به فعلیّت برساند همانا عامل ارزنده «تعلیم و تربیت» است.
بی تردید ویژگی های وراثتی، محیطی، اقتصادی و … بر روند حیات و زیست اخلاقی انسان تأثیر گذار است با این همه هیچ عاملی نیرومندتر از عامل «تربیت» نیست. تربیت یگانه عاملی است که می تواند انسان را بر علیه دیگر عوامل دخیل در زندگی، به طغیان مثبت یا منفی وا دارد و انسانی بسازد که بر همه عوامل پیش گفته مسلط باشد. هر چند تربیت قوای عقلی و تقویت اراده انسانی، به گونه ای که بر اساس آگاهی و آزادی و عقل، راه حق و صدق را برگزیند، مستلزم دفع و رفع عوامل ضد تربیتی است که گاه به اقتضاء غرایز سرکش نفسانی و گاه توسط تعالیم نا درست و تأثیرات عوامل دیگر در انسان وجود دارد. این مهم نیز جز با آگاهی از عوامل ضد تربیت و زدودن آنها از روح و جان بشر امکان پذیر نیست. به عبارت دیگر «تربیت» عبارت است از تزکیه نفس از آنچه نا شایسته است و آگاهی بخشی به انسان برای انتخاب درست. این مهم، همان هدفی است که تمام ادیان آسمانی و انبیاء الهی و علماء و دانشمندان ربّانی برای وصول به آن تلاش می کنند.
از منظر امام خمینی(س) یکی از رسالتهای صاحبان قلم آن است که محصول نگارششان در خدمت تربیت الهی انسانها و زدودن زنگارهای جهل و نادانی یا بد فهمی و کج فهمی باشد. نا گفته پیداست که پاسداشت جامعه از ناراستی های اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و … و آگاهی بخشی به مردمان برای شناخت هر چه بهتر و بیشتر آنها و پرهیز دادن افراد و جوامع از مصادیق مختلف و متعدد منکرات نمونه ای از تلاش در جهت تربیت الهی انسانهاست. در باور امام خمینی(س) عدم رعایت این اصل بنیادین موجب افزایش غرور، کبر و سایر شئون طواغیت در جوامع خواهد شد.
با اسم ربّ براى تربیت بشر قرائت کنید. قلم به دست بگیرید براى تربیت بشر. آن قدرى که بشر از قلمهاى صحیح نفع برده است از چیزى دیگر نبرده است. و آن قدر که ضرر کشیده است، از چیزهاى دیگر ضرر نبرده است. قلمها و بیانها با مغزهاى مردم رابطه دارند. اگر قلمها و بیانها و علمها و تعلیمها و آموزشها براى خدا باشد، مغزها را الهى تربیت مىکنند. و اگر بر خلاف این باشد، مغزها، مغزهاى غرورمند، مغزهاى طاغوتى از آن پیدا مى شود. [صحیفه امام،ج13،ص451]
برآیند این مختصر که درباره اهمیت قلم و رسالت اهل قلم از منظر امام خمینی(س) گفته آمد از ساحت قلم و مطبوعات محرابی می سازد که در آن می شود به خدای بزرگ تقرب جست و بینی شیاطین جن و انس را به خاک سایید و مطبوعات را تجارتخانه دوستان خدا و خلق خدا دانست. دانشگاهی که آگاهی و تهذیب را در عمل به امر به معروف و نهی از منکر متجلی می کند و مخاطبان خود را به مرتبه ای والاتر از اندیشه و عمل فرا می خواند و جامعه را از هر زشتی و منکری که چهره اسلام و جامعه اسلامی را پلشت می نمایاند با تذکرها و نقد هایش تطهیر می کند. شاید به این سبب باشد که آن یگانه عصر درباره اهمیت والای مطبوعات و انتشارات چنین گفت:
اهمیت انتشارات، مثل اهمیت خونهایى است که در جبهه ها ریخته مى شود. و «مِدادُ الْعُلَماءِ افْضَلُ مِنْ دِماءِ الشُّهَداء» براى اینکه، دماء شهدا گرچه بسیار ارزشمند است و سازنده، لکن قلمها بیشتر مى تواند سازنده باشد. و شهدا را، قلمها مى سازند و شهید پرور هستند قلمها. لهذا این عمل [را] که شما دارید، باید ارزشش را توجه کنید و مسئولیتش را. و عمل هر چه ارزش بیشتر داشته باشد، مسئولیتش هم بزرگتر است.[صحیفه امام،ج16،ص227]
درباره ارتباط مردم با مطبوعات نظریه های مختلفی ابراز شده است و هر گروه از اندیشمندان، این رابطه را به نوعی تصویر کرده اند. امام خمینی(س) تصویری از رابطه مردم و مطبوعات ارائه می کنند که نمایی دیگر از باور ایشان به اصالت حضور و خواست مردم در شئون مختلف اجتماعی است. از منظر امام خمینی(س) اصل کلّی حاکم بر مطبوعات، شناخت صحیح، درک درست و همگامی با اراده ملّت و تلاش جهت تحقق این اراده است. بر اساس این نگرش مطبوعات باید همراهانی آگاه باشند که مسیر حرکت ملّت را در گذشته و حال و آینده به درستی بشناسند و رصد کنند و به عنوان آگاهانی آگاهی بخش، مردم را برای حرکتی موفق تر در آن مسیر راهنمایی کرده، آفات، موانع و مشکلات موجود و پیش روی را برای مردم و سیاستگذاران حرکتهای اجتماعی تبیین کنند. بر این اساس مطبوعاتی که از دغدغه اراده جمعی ملت فارغ بوده و مسیر اراده آنها زاویه گرفته باشند در نزد مردم محکوم به انزوا خواهند شد.
به طور کلى، در هر کشورى، مطبوعات آن کشور و تلویزیون و رادیو آن کشور باید در مسیر آن ملت و در خدمت ملت باشد. مطبوعات باید ببینند که ملت چه مى خواهد، مسیر ملت چیست، روشنگری در آن طریق داشته باشند و مردم را هدایت کنند. اگر مطبوعاتی پیدا شد که مسیر آنها بر خلاف مسیر ملت است، راهى که آنها مى روند غیر از راهى است که ملت مى رود، این بر فرض اینکه … دولت هم اجازه بدهد که بنویسند و بگویند لکن مورد تأیید این ملت نمى تواند باشد؛ و نباید آن را حساب کرد که یک رسانه ملى است و یک روزنامه کشورى و ملى است. [صحیفه امام،ج7،ص535]
از منظر امام خمینی(س) مطبوعات می باید انعکاسی از آرمانهای ملت خویش باشند به ویژه در کشوری مانند جمهوری اسلامی ایران که ملتی غیور، با انقلابی الهی طومار نظام شاهنشاهی و بساط ظلم و دیکتاتوری را درهم پیچیدند و با طرح و اعلان شعار محوری «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» خواستار تحقق آرمانهای تاریخی شان در قالب نظامی اسلامی و برآمده از اراده ملت شدند، نقش و وظیفه مطبوعات و رابطه آنان با مردم از اهمیت و ظرافت های خاصی برخوردار خواهد بود. محافظت از کیان اسلام ناب و حساسیت بالا نسبت به آرمانهای انقلاب است. قطع وابستگی های ذلت آور به قدرتهای بیگانه و برخورداری از آزادی های مصرّح در قانون اساسی و محترم دانستن حق تعیین سرنوشت سیاسی و اجتماعی ملت در بستری از تعالیم و قوانین متعالی اسلام چکیده و خلاصه آرمانهای انقلاب است؛ آرمانهایی که خون هزاران شهید برای تحقق آنها به زمین ریخته و زحمات بیدریغ مجاهدان راه خدا و ملت صبور ایران آنها را تحکیم کرده است. از منظر امام ارائه اطلاعات و آگاهی های صادقانه در مسائل روز و راهنمایی های ناصحانه و رصد کردن انحرافات و تلاش برای تصحیح آنها از دیگر وظایفی است مطبوعات در جامعه اسلامی باید به آن همت گمارند.
نقش مطبوعات در کشورها منعکس کردن آرمانهای ملت است. مطبوعات باید مثل معلمینى باشند که مملکت را و جوانان را تربیت مىکنند، و آرمان ملت را منعکس مىکنند. در مملکتی که آن همه خونریزی شد و آن همه ملت ما خون دادند تا آنکه یک جمهوری اسلامى موافق آرای اکثریت قریب به اتفاق محقق شد … باید مطبوعات آنچه که ملت مى خواهند بنویسند؛ نه آنچه بر خلاف مسیر ملت است.[صحیفه امام،ج7،ص323]
در افق نگاه امام خمینی(س) تنها کسانی که صلاحیت بیان آرمانهای مردم را دارند، مردم هستند. این که عده ای هر چند از فرهیختگان جامعه و اصحاب قلم باشند بر اساس بینش خود چیزی را به عنوان اراده ملت معرفی کنند و یا کلام واضح و خواست روشن مردم را به امر دیگری که در منظر آنان صحیح تر است تأویل نمایند و به ترویج آن بپردازند از منظر ایشان مردود است. تأویل خواست و اراده کلیّت مردم به آنچه اشخاص یا گروه ها می خواهند یا تحریف آن به گونه ای که خواست مردم به نوعی دیگر و شیء دیگری بدل شود از سوی هر شخص، شخصیت یا گروه و با هر بهانه و مصلحت اندیشی، در نگاه امام خمینی(س) مردود است. بر همین اساس وظیفه دیگر مطبوعات آن است که زبان ملّت را به درستی آموخته، خواست آنان را همانگونه که هست دریابند و آن را انعکاس دهند.
ما هر مطلبی را از ملتی بخواهیم اخذ بکنیم، باید ببینیم که زبان ملت چیست تا بفهمیم که این ملت چه مى خواهد. خودمان بخواهیم حکم بکنیم که این ملت ما فلان [موضوع] را مى خواهد، این حرف غلطی است. حرف صحیح این است که ما مطالعه کنیم در حال ملت. گوش بدهیم به صدای ملت ببینیم چه مى خواهد. ملتی که همه فریاد مى زنند که ما جمهوری اسلامى مى خواهیم، «نه شرقی و نه غربی، جمهوری اسلامى» ما دیگر حق نداریم که بنشینیم بگوییم که نه، این ملتی که قیام کرده اند، براى این قیام کرده اند که دمکراسی باشد. در اسلام همه چیز هست به معنای سالمش. اما ما مى بینیم که همه مردم دارند مى گویند که ما جمهوری اسلامى مى خواهیم. ما حق نداریم که تأویل کنیم و بنشینیم خودمان هر چه دلمان مى خواهد بگوییم که نخیر، مردم که این حرفها را دارند مى زنند، یک چیزى دیگر را ما گردنشان بگذاریم. این خلاف واقع است. [صحیفه امام،ج11،ص197]
اسلام و نظام «جمهوری اسلامی» برآمده از آن دو مؤلفه اصیل دیگری هستند که رابطه مطبوعات با آنها در کلام امام خمینی(س) به وضوح تبیین شده است. اسلام از منظر امام خمینی(س) دینی است که اگر با جامعیت و حقیقتش بیان شود به فطرت انسانها راه می گشاید و با جان آنها می آمیزد. فطرت سالم بشر تشنه کلام آشنائی است که گره از کار فروبسته جانش بگشاید و از یار آشنا سخن آشنا بگوید. اسلام ناب بی پیرایه همان آب حیات و کلام آشنائی است که اگر به گوش جان انسانهای آزاده برسد بی گمان در آنها اثر گذارده و هزار توی باطن آنان را به نور ایمان روشن می کند.
اسلامی شدن جوامع تنها با تکیه بر این امر محقق خواهد شد و انسانها زمانی به تعالیم این دین آسمانی رویکردی واقعی خواهند داشت که حقایق و معارف اسلامی بی هیچ پیرایه و منزه از تساهل های بی مبنا یا تحجرهای خشک و واپسگرا یا مقدس مآبی های منزجر کننده برای آنان بیان شود. از منظر امام خمینی(س) بیان بی پیرایه اسلام می تواند در عمق قلوب انسانها نفوذ کند و موجب تحول قلوب گردد و نا گفته پیداست که اگر قلبی با نام و یاد خدا متحول گردید بنده هیچ قدرتی جز آفریننده خود نخواهد گشت و جز در برابر حق تسلیم نخواهد شد.
بر این اساس یکی از وظایف مهم مطبوعات شناساندن اسلام اصیل، جامع و ناب محمدی(ص) به مخاطبان است.
ما که مىگوییم اسلام را ما مى خواهیم صادر کنیم، معنایش این نیست که ما سوار طیاره بشویم و بریزیم به ممالک دیگر. یک همچو چیزى نه ما گفتم و نه ما مى توانیم. اما آنکه ما مى توانیم این است که به وسیله دستگاههایى که داریم، به وسیله همین صدا و سیما، به وسیله مطبوعات، به وسیله گروههایى که در خارج مىروند، اسلام را آن طوری که هست معرفى کنیم. اگر آن طوری که هست معرفى بشود، مورد قبول همه خواهد شد. بشر به فطرتش یک فطرت سالم است، اگر یک چیزى را القا بکنند، روى فطرت سالم خودش قبول مىکند و قدرتمند ها از همین معنا مى ترسند.
بنا بر این ما یک وظیفه بسیار بزرگ بر عهده داریم … و آن اینکه اسلام را آن طوری که هست، آن طوری که خداى تبارک و تعالى فرموده است، آن طوری که در روایات و در قرآن ما هست، آن طور به مردم ارائه بدهیم و به دنیا ارائه بدهیم، … آن چیزى که با ارشاد حاصل بشود، قلب مردم را بر مىگرداند. و این کار، این هنر از اسلام مىآید و این هنر از احکام اسلام مىآید. [صحیفه امام،ج18،ص364]
مؤلفه دیگری که در این حوزه، از وظایف مطبوعات برشمرده می شود حفظ و حراست از اساس نظام جمهوری اسلامی است که تبلور خواست تاریخی ملت ایران و حاصل خونهای پاک شهیدان است.
وجود تفاوت سلایق و اولویت های سیاسی در تمام جوامع بشر امر اجتناب ناپذیری است. آنچه آفَت جامعه اسلامی است وجود این سلایق مختلف و دیدگاه های متفاوت در امور سیاسی یا نقد و انتقاد از دیگر سلیقه ها نیست، آفَت این شجره طیبه، کینه ورزی و عدول از مرز عدالت و انصاف و گروه گرایی های افراطی است که موجب می شود لجاجت و عداوت جای رفاقت و رقابت بنشیند و انرژی جامعه را دچار فرسایش کرده، صف واحد امت اسلامی را به صفوف متفرقی بدل سازد که به جای قرار گرفتن در کنار هم، رو به روی یکدیگر صف آرایی کنند.
امام خمینی(س) صاحبان قلم و به تبع آن مطبوعات، را به رعایت تقوای الهی و رعایت اولویت حفظ اساس نظام اسلامی فراخوانده و چنین می فرمایند:
من به همه اشخاصی که قلم در دستشان است، زبان گویا دارند، مى خواهم سفارش کنم که متوجه باشند که قلم آنها، زبان آنها در حضور خداست، فردا مؤاخذه دارد، صحبت سر دولت و ریاست جمهوری و اینها نیست، صحبت سر نظام است، نظام اسلام است؛ آقاى خامنهاى- سلَّمه اللَّه- باشند رئیس جمهور یا یک کس دیگر، آقاى موسوی نخست وزیر باشند یا یک کس دیگرى، این مطرح نیست، مطرح نظام جمهورى اسلامى است، ما مکلفیم به حفظ او، همه نویسندهها مکلف اند به حفظ نظام. [صحیفه امام،ج20،ص 127]
ذکر این نکته ضروریست که به رغم زعم برخی افراد که حفظ نظام را در تأیید همه جانبه و لابشرط از افراد و کارگزاران نظام اسلامی معرفی می کنند و به این بهانه هر نقدی را به معنای ضدیّت با کلیّت نظام اسلامی بر می شمارند، امام خمینی(س) نقد کارگزاران نظام اسلامی را به معنای مخالفت با نظام اسلامی نمی دانند ولی بر این نکته تأکید می ورزند که میان نقد و تخریب فاصله بسیاری وجود دارد. آنچه موجب تقویت نظام اسلامی است نقد منصفانه کارگزاران و مسئولین نظام اسلامی است و آنچه تضعیف نظام اسلامی را موجب می شود عدم رعایت تقوای الهی در انتقادها و مداخله حبّ و بغض های نفسانی در تخریب شخصیتهاست.
وقتی که انسان- فرض کنید- از یک کسى گله دارد یا مى بیند نقیصه اى در کار هست، این نصحیت مى تواند بکند و باید بکند، اما لسان نصیحت غیر لسان لجن کردن و ضایع کردن است. من راجع به افراد هم عقیده ام هست- یعنى شارع هم همین طور است، ما تابع او هستیم- که اگر انسان یک مسلمانی را براى خاطر هواى نفسش لگد مال کند، این در آن دنیا شاید مجازاتش بدترین مجازات باشد و در این دنیا هم موفق نخواهد شد. ما لسانمان باید لسان نصحیت باشد و انسان مىبیند که گاهی وقتها لسانها لسان نصیحت نیست، قلمها، قلمهاى نصیحت نیست.
مطرح دولت نیست، مطرح جمهورى اسلامى است. … این کسى که قلم دستش مىگیرد باید توجه به این معنا بکند که مسأله، مسئله فرد نیست، مسئله اسلام است و نظام اسلامى و ما مکلفیم این نظام را حفظ کنیم. همچو نباشد که وقتى قلم دستمان آمد، اگر من با آقاى نخست وزیر مخالفم یا با آقاى خامنهاى مخالفم، دیگر فکر این نباشم که قلمم کجا مىرود، هر جا رفت بنویسم، هر چه شد بکنم. این در حضور خداست، در حضور ملائکة اللَّه است، ثبت مىشود اینها. [صحیفه امام،ج20،ص127]
آزادی برای انسان نه یک نیاز پائین دستی بلکه به مثابه هوایی است که تنفس می کند. همان طور که انسان بدون هوا نمی تواند زنده بماند هویت انسانی نیز بدون آزادی بی معنا می شود. آزادی بیان و قلم نیز اقسامی از آزادی هستند که انکار آنها به انکار هویت و کرامت انسان می انجامد. آنچنان که از تاریخ انقلاب اسلامی می توان دریافت، امام خمینی(س) از دیر باز مدافع آزادی قلم و مطبوعات بوده و در نطق های پیش از انقلاب خویش حاکمان وقت را به خاطر ایجاد جوّ اختناق بر رسانه ها و مطبوعات کشور مؤاخذه می کردند. این روند در ایام پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی نیز ادامه پیدا کرد و آزادی های مدنی که آزادی قلم و مطبوعات نیز از زمره آنهاست در قانون اساسی نظام مبارک جمهوری اسلامی به تصریح و طی اصولی مورد تأکید قرار گرفت.
ناگفته روشن است که آزادی با تمام اهمیتی که دارد و در تمام شئونی که می توان برای آن فرض کرد هرگز نمی تواند غیر محدود و لجام گسیخته باشد. ضرورت و اهمیت وجود آزادی قلم و بیان از یک سوی و عدم امکان وجود آزادی مطلق از سوی دیگر موجب می شود تا در هر جامعه ای حدودی برای آزادی بیان و مطبوعات در نظر گرفته شده و آن را به نوعی محدود کنند؛ محدودیتی که در حقیقت ضامن دوام و استمرار آزادی است.
امام خمینی(س) افزون بر آنچه در مصاحبه های خبرگزاری های مختلف دنیا در پاریس درباره آزادی مطبوعات ایراد کرده اند در حکم انتصاب نمایندگان خود در روزنامه اطلاعات (حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی) و روزنامه کیهان (حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی) بر ضرورت وجود و اعطای آزادی مطبوعات در چارچوبه قانون اساسی و رعایت انصاف و بی طرفی در تعیین مصادیق آن تأکید می ورزند:
مطبوعات باید همیشه در خدمت اسلام عزیز و مردم و کشور باشند؛ و آزادیها در حدود قوانین مقدس اسلام و قانون اساسى به بهترین وجه تأمین شود و بیطرفى حفظ گردد.[صحیفه امام،ج13،ص356]
همانگونه که پیشتر بدان اشاره شد آزادی قلم و بیان اگر چه یک ضرورت اجتماعی است اما هرگز نمی تواند بی حدّ و لجام گسیخته باشد. بر همین اساس در تمام جوامع، قوانینی وضع می شوند تا حدود آزادی بیان و قلم را به وسیله آن روشن سازند. بستر این قوانین در جوامع اسلامی چیزی جز تعالیم عالیه اسلام نمی تواند باشد. آزادی قلم، اگر چه واژه مبارکی است اما گاه در گفتمان های اجتماعی و سیاسی به صورت یک مشترک لفظی به کار گرفته می شود و همین مسأله موجب منازعات بی ثمر میان دو طرف گفتمان می شوند. وقتی از محدوده آزادی بیان سخن می گوئیم باید به درستی روشن کنیم که آنچه این محدوده را معین کرده و آزادی بیان و قلم را در خویش محدود می کند چه چیزی است و حدود آزادی های آن تا کجاست.
در مجموعه بیانات امام خمینی(س) در تعریف حدود آزادی بیان و قلم به چند کلید واژه بر می خوریم که آن حدود را تبیین می کنند. کلید واژه اول «اراده ملّی» که به بیان یا عدم بیان برخی موضوعات تعلق می گیرد، کلید واژه دوم: «موازین اسلامی» که معین کننده خط قرمزهای محدوده مجاز بیان و قلم است و کلید واژه سوم «عدم توطئه» بر علیه نظام جمهوری اسلامی و کلید واژه دیگر «سر سپردگی در برابر طواغیت و بیگانگان» است. اگر چه در همان سالهای آغازین انقلاب اسلامی اصول مربوط با این حدود به صورت قوانین اساسی و عادی به روشنی تبیین شد اما بازخوانی این حدود از کلام امام خمینی(س) بسیار مفید فایده خواهد بود.
در هر مملکتی آزادی در حدود قانون است، در حدود قوانین آن مملکت است. مردم آزاد نیستند که قانون را بشکنند. معنی آزادى این نیست که هر کس بر خلاف قوانین بر خلاف قانون اساسى یک ملت، بر خلاف قوانین ملت هم هر چه دلش مىخواهد بگوید. آزادى در حدود قوانین یک مملکت است. مملکت ایران مملکت اسلامى است و قوانین ایران قوانین اسلام است… پس آزادى- که گفته مىشود که مطبوعات آزادند، بیان آزاد است- معنایش این نیست که مردم آزادند که هر کارى مىخواهند بکنند؛ … آزادى در حدود قانون باید باشد. قوانین اسلام را باید ملاحظه کرد؛ در چهارچوب قوانین اسلام، در چهارچوب قانون اساسى، بیانْ آزاد و بحثْ آزاد. [صحیفه امام،ج7،ص535]
ایشان در جمع کارکنان مؤسسه کیهان نیز بار دیگر به بیان محدوده آزادی مطبوعات در نظام جمهوری اسلامی اشاره می کنندو می فرمایند:
روزنامهها آزادند مطالب بنویسند، مسائل بنویسند اما آزاد هستند که اهانت به- مثلاً- مقدسات مردم بکنند؟! آزادند که فحش به مردم بدهند!؟ آزادند که تهمت به مردم بزنند؟! همچو آزادى نمىتواند باشد. آزادى توطئه نمىتواند باشد. اگر یک روزنامهاى فرضاً- من نمىخواهم یک روزنامهاى را بگویم این طور است اگر یک روزنامهاى توطئه بر ضد مسیر ملت مىخواهد بکند با نوشتن چیزهایى که بر خلاف مسیر ملت است و با ننوشتن چیزهایى که بر مسیر ملت است، اگر بخواهد توطئه بکند و راهى برود که دشمنهاى یک ملت آن راه را مىروند، ترویج بکند از کارهاى دشمنهاى یک ملتى، بنویسد چیزهایى که مربوط به دشمنهاى یک ملت است، اگر این طور باشد، این طور آزادیها را ملت ما نمىتوانند بپذیرند.
[صحیفه امام،ج7،ص536]
آنچه مرور کردیم فقط گزارش کوتاهی بود از نظرگاه امام خمینی(س) به مقوله مطبوعات چه اگر بنا بود به بحث تفصیلی درباره اندیشه امام در خصوص مطبوعات بپردازیم از حوصله این مقاله خارج بود. آنچه اکنون لازم است تا مورد توجه و بررسی قرار گیرد این پرسش اساسی است که مطبوعات امروز کشور ما تا چه اندازه با معیارهای متعالی امام در خصوص مطبوعات مطلوب یک نظام الهی نزدیک هستند؟ و دیگر این که آزادی های مصرّح در قانون اساسی و قوانین عادی درباره آزادی بیان و قلم ( که بر محور تعالیم اسلام و اندیشه تابناک امام صورت گرفته اند) تا چه حدّ مورد توجه عملی قرار گرفته است و میزان بهره مندی صاحبان بیان و قلم از آزادی های مشروع و قانونی شان تا چه پایه است؟